シʘ͜͡ʘ ραяту gιяℓ ๏̯͡๏ シ
نظرات شما عزیزان:
والااا....نمی دونستیم که اینجا قرارنیس حلواخیرات کنن
↓تُوِفْـ
↖بِهِ اینٖ دُنْیٰآیٰے کہٖ↗
↫بِخٰآطِرِٰشِْْ↝
لَگٌـٰد بِ شِْڪُٰمْ مٰـآدَرَمْ مْیْزَدَمْ↑
پاسخ: khkh gol gofti daghighan aZzm
چيه تنها نديدي؟؟؟؟
بدبخت نديدي؟؟؟؟؟
بيكس نديدي؟؟؟؟
فقط نميدونم چي بخرم كه خوشم بياد
نظری نداری؟؟؟
↓↑میگـــذره↓↑ •●↭سخـــتِ سَــخــت↭●•
←←خـــاطره هــا→→ ✘✘تــلخِ تَـــلــخ✘✘
↯↯نیــســت خیــالِــت↯↯ ↓↑✘تَــختِ تَـــخت✘↓↑
↯↭دود میــکُنـــم↭↯ ✘✘نَــخ به نَـــخ✘✘
◆◇◆ تو مغزم یه سِری چیزارو به زور خوابوندَم ◆◇◆
◆◇◆ ایستادگی کن تا روشن بمانی ◆◇◆
◆◇◆ شمع های افتاده خاموش می شوند ◆◇◆
◆◇◆ هرقدمی که بر میداری آهنگ زندگی رو عوض میکنی ◆◇◆
◆◇◆ پس مواظب قدم هایی که بر میداری باش ◆◇◆
آدم هـا فـرامـوش نـمیکــنند ، فـَـــقَط ، دیــگر سـاکت میشـوند !
☜ مهـــربونیمــــو ☞ با ↜ ضــعفــم ↝ اشـتبـــــاه نگیـــر
♘ سـرد ♘ بشم حتــی اگه خودتــو آتیـش بزنــی
♞ گـــرم ♞ نمیشم شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر
شخصیت من چیزیه که من هستم
اما برخورد من بستگی داره به اینکه تو چی باشی
تـــُפּ را خواستـלּ
تـــُפּ را داشتـלּ
تـــُפּ را بایـد قـابِ کـرد
میـــآלּ چشم هاۓ پنجــرهِِ
بـاید نفس کشیـد
تکِ تکِ بـوسـﮧ هایتِِ را
تـــُפּ همـــآלּ گرمــآۓ "هــا" کردنے
بیـלּ دستِ هاۓ سرمـا زدهِِ ۓ خورشیــد
در یکِ زمستــآלּ بے طلوع
تـــُפּ انـتظار یکِ رسیدنے
در اِنتہــاۓ یکِ سکوتِ
تـــُפּ سپیـدۓ یکِ شعرۓ
در بے واژهِِ گے خیـــال
تـــُפּ همـــآنے کـﮧ مے شود
بـﮧ خـاطِـر سپــرد
بے آלּ کـﮧ خیس شد
زیـر بـاراלּ خاطراتتِ
چـﮧ خوبِ استِ کـﮧ تـــُפּ
هـر آنچـﮧ هستے
همـــانے ...
ﻳـآ ﺩَﻫِـﻪ ﻫَﺸـ80ــTـﺎﺩـی
ﻳـآ ﺩَﻫِـﻪ ﻧَـ90ـﻮﺩـی؛
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣُﻬِـp ﺍیـنِ ـِﮐِـﻪ
ﻣِﺜـﻞِ ﺩَﻫِـﻪ ﻫَﻔـ70ــTـﺎﺩـی ﻫـآ
ﺑـآ ﻣَـﻌـﺮِﻓَـتــ ﺑـآﺷــﻲ!!!
(:
# هَفتـآدیـآ
به سلامتـــــــــــی
خودمــــــــــو
خـــــــــــــــــودت
⇜دوست پسر خوبه واسه دوست دخترت نه خواهرت!
←پارتی و مهمونی و شب بیرون موندن خوبه واسه دوست دخترت نه خواهرت!
✔بیرون رفتن و عشق و حال خوبه واسه دوست دخترت نه خواهرت!
↙روشن فکر بودن و با شعور بودن و ازادانه فکر کردن خوبه واسه دوست دخترت نه خواهرت!
✘راستى اين دوست دخترت همون خواهر رفيقت نيست...؟!؟!؟
هـــــHehـــــہ
-دوسِش داشـــــتے؟
+ رَوانیـــــش بودَم
- اَلاڹ چے؟
+حِسَـــــم تَغییرے نَڪردِہ
-پَس چِـــــرا بَرِش نِمیگَردونے؟
+ چوڹ هیچ حِســــے بِهِــــش نَـــــدارَم!
- وا!!یَنے چے؟مَگِہ نِمیگے رَوانیشے؟
+ مَڹ رَوانیہ اونیَـــم ڪہ بود#نَہ اینے ڪہ هَست..
انرژی زیادی صرف میکنم
تا باورم نشود رفته ای...
مثلا هر روز...
رو به آینه می ایستم
رژ قرمز می زنم
تا پر رنگ تر ببوسمت...
لبخند هایم را گول می زنم
و وقتی نگاهم، به جای خالی دست هایت
روی شانه هایم می افتد
بغض هایم را تهدید می کنم
که اگر بشکنند
دیگر هیچوقت بر نمیگردی...
هر روز...
کفش هایم را میپوشم...
و به خودم قول میدهم امروز تو را ببینم!
هرشب...
به تو شب بخیر میگویم
و تظاهر میکنم....
سرباز برنگشته ی جنگی هستی
که هنوز تمام نشده!
که دوستم داری...
که جیب سمت چپ سینه ات
عکس کوچکم را بغل کرده است...
بعد باورهایم را میگذارم زیر بالشم
غلت میزنم تا گریه هایم را نشنوی...
به کسی نگو مخاطب شعر های غمگین من تویی!
شرم دارم زنی بفهمد
مرا در آغوش گرفته ای و...
عاشقم نشدی!
: тαɢƨ